دستهبندیها
- منتشر شده در پنجشنبه ۱۳۹۹/۱۰/۱۸

چهار مورد از اقدامات امیر کبیر
برخی از مهمترین اقدامات امیرکبیر
برخی از مهمترین اقدامات امیرکبیر
• تأسیس مدرسه دارالفنون: مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسه جدید ایران بود. شاهزادههای قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانشهای مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده میشد و بسیاری از معلمهاب آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. پس از برکناری امیرکبیر، با وجود مخالفتهای میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامه داد.
• انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه: اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدینشاه قاجار در 18 بهمن 1229خورشیدی (برابر با 7 فوریه 1851 میلادی) و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از 200 تومان حقوق میگرفتند اجباری بود. در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصبها، اعطای مقامها، نشانها و امتیازات چاپ میشد. در برخی شمارهها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ میرسید. در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ میرسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادث نیز بود.
• رسیدگی به وضع مالیه: امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه خاست. او دستور داد دریافتیهای بیحساب و قطع مواجب بیجهتی که از دستگاههای دولتی میگرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند. وی مواجب بیحسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد. وی سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. تیولدارانی که حق دیوان را نمیدادند، امیر تیول آنها را ضبط کرد. او همچنین برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.
• اصلاحات اجتماعی: امیرکبیر، دستور داد که رسم قمهکشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بستنشینی را لغو کرد.
• سر و سامان دادن به ارتش: امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بیشغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحبمنصبان، شایستگی ایشان گشت. مهماتسازی در زمان او رشد کرد و توپریزی و باروتسازی تبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.
• اصلاح سیاست خارجی: امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانههای دائمی در لندن و سنپترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.
• اصلاحات مذهبی: امیرکبیر، در پی منع قمهزنی و اصلاح امور روضهخوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد میکرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.
• حذف القاب و عناوین: امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه "جناب" اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
• فرمان قتل سیدعلی محمد باب: امیرکبیر، دستور داد که باب که در قلعه چهریق آذربایجان زندانی بود؛ در تبریز تیرباران شد.
• فرمان قتل سالار پسر آصفالدوله: سالار والی خراسان که طرفدار تجزیهطلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدینشاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد و آنان را سرکوب کرد.
article.tebyan.net
article.tebyan.net .
امیرکبیر

میرزا محمدتقیخان فراهانی (زادهٔ ۱۱۸۵ خورشیدی در هزاوه، اراک – درگذشتهٔ ۲۰ دی ۱۲۳۰ خورشیدی در باغ فین کاشان) مشهور به امیرکبیر، اولین صدراعظم ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار طی ۲۸ مهر ۱۲۲۷ خورشیدی تا ۲۲ آبان ۱۲۳۰ خورشیدی بود.[۱]
امیرکبیر همسر عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه قاجار بود و سبب ازدواج دخترش تاجالملوک با مظفرالدینشاه قاجار، پنجمین پادشاه از دودمان قاجار، پدربزرگ ششمین پادشاه قاجار، محمدعلیشاه، نیز بهشمار میرود.[۲]
اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او دنبال شد. مدت صدارت امیرکبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. او بنیانگذار دارالفنون بود که برای آموزش دانش و فنّاوریهای نو به فرمان او در تهران پایهگذاری شد. همچنین، انتشار روزنامهٔ وقایع اتفاقیه از جمله کارهای وی بهشمار میآید. سردار عزیز خان مکری داماد امیرکبیر و رهبر قشون ناصرالدینشاه بود. امیرکبیر پس از اینکه با دسیسهٔ اطرافیان شاه از جایگاه خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصرالدینشاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شدهاست.[۳][۴]
زندگینامه[ویرایش]
کودکی[ویرایش]
میرزا تقی فراهانی در ۱۹ دیماه سال ۱۱۸۵ خورشیدی در روستای هزاوه (از توابع اراک) متولد شد.[۵] پدر او کربلایی قربان نام داشت. به دلیل نزدیکی قریه مهرآباد فراهان که اصل خاندان قائم مقام از آنجا بود، با هزاوه موطن و مسکن پدر او، این مرد جزو خدمتکاران قائم مقام اول یعنی میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ درآمد و بعد ها در پیش قائم مقام ثانی ناظر آشپزخانه و در پیری قاپوچی او شد.[۶] مادر امیر نیز فاطمه نام داشت و عمری طولانی کرد و مرگ هر دو فرزندش محمدتقی و محمدحسن را دید. امیر در خانهٔ قائممقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشیگری قائممقام را بهدست آورَد.[۷]
ازدواج و فرزندان[ویرایش]
امیرکبیر دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول وی با «جانجان خانم» دختر حاج شهبازخان (عموی امیرکبیر) بود. به نوشته دکتر پولاک، امیر در زمان صدارت خود از این زن جدا شده و «جان جان خانم» حدود سال ۱۲۴۸ در آذربایجان درگذشت. دومین همسر امیر، یگانه خواهر تنی ناصرالدینشاه بود که «ملکزاده خانم» نام داشت و به عزتالدوله ملقب بود که در ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ (۲۲ ربیعالاول ۱۲۶۵ ق) با وی ازدواج کرد.[۸] او دختر محمد شاه و مهد علیا بود. او در شانزده سالگی به عقد امیر درآمد. امیر در این هنگام حدود چهل و سه ساله بودهاست. این ازدواج ظاهراً به خواست و اشاره ناصرالدین شاه صورت گرفتهاست. این معنا از نامهای که امیر به پادشاه نوشتهاست بر میآید: از اول بر خود قبله عالم معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم.
امیر از نخستین همسر خود «جان جان خانم» سه فرزند داشت. میرزا احمد خان ساعد الملک مشهور به «امیرزاده» که با منورالسلطنه دختر فرمانفرمای بزرگ ازدواج نمود و دو دختر که نام یکی از آنها سلطانه ثبت شدهاست. از عزت الدوله نیز دو دختر داشت که یکی «تاج الملوک خانم» و دیگری «همدم الملوک خانم» نام داشتند.[۹]
دولتمردی و صدارت[ویرایش]
نخستین مأموریت سیاسی میرزا تقی خان این بود که پس از قتل گریبایدوف در ایران، از طرف دستگاه دولتی ایران مأموریت یافت تا برای عذرخواهی به عنوان منشی همراه خسرو میرزا به نزد تزار روسیه برود. وی در این سفر در سال ۱۲۴۴ هجری قمری حدود ۲۲ سال داشت. مأموریت دوم وی یک مأموریت تشریفاتی بود که در زمانی که وزیر نظام آذربایجان بود به همراه ناصر الدین میرزای ولی عهد به ایروان رفت تا با تزار روس که به این شهر آمده بود دیدار داشته باشد. نخستین مأموریت سیاسی مهم امیر ریاست هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس ارزنه الروم در سال ۱۲۵۹ برای حل اختلافات مرزی با دولت عثمانی بود. این مأموریت دو سال به طول انجامید.[۱۰]
محمد شاه در شب شنبه چهارم سپتامبر ۱۸۴۸ میلادی فوت کرد. کاردار سفارت انگلیس با فرستادن پیکی این خبر را به ناصر الدین میرزا در تبریز رساند. میرزا فضلالله نصیرالملک پیشکار ناصر الدین شاه در مهیا نمودن مقدمات حرکت شاه به تهران درماند و میرزا تقی خان مأمور به این کار شد.
میرزا تقی با استقراض سی هزار تومان از یک تاجر تبریزی و تدارک نیروی نظامی کافی همراه شاه راهی تهران شد. شاه پس از شش هفته به تهران رسید. میرزا تقی خان برای حفظ شأن شاه جوان از آمدن چند تن از دوستان نزدیک شاه به تهران جلوگیری کرد و دلیل وی این بود که این افراد با ناصر الدین میرزا از کودکی مأنوس بودهاند و احترام مقام جدید وی را رعایت نخواهند کرد. در این مدت مهد علیا در تهران مشغول هماهنگی با سفارت انگلیس برای به قدرت رساندن افراد مورد نظرش بود و میرزا آقا خان نوری که به قم تبعید شده بود را به تهران فراخواند. میرزا نصرالله صدر الممالک که خود را نامزد اصلی صدارت میدانست در منزل حاجی میرزا آقاسی منزل کرده بود و مشغول دسیسه چینی علیه میرزا تقی خان بود. اما شاه که به تهران رسید بلافاصله میرزا تقی خان را به مقام صدارت برگزید و لقب امیر کبیر را به وی اعطا کرد.[۱۱]
شب شنبه ۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴ ناصرالدین شاه بر تخت نشست و امیر نظام را به صدارت اعظمی تعیین کرد. عین فرمان شاه چنین است:
نخستین آشوبی که از سوی مخالفین وی در تهران بر پا شد، شورش سربازان آذربایجانی پاسدار ارگ در تهران تنها چهار ماه و نیم پس از صدارت وی بود که به تحریک برخی از درباریان انجام شد. در این آشوب دو هزار و پانصد سرباز آشوب گر خانه امیر را محاصره کرده و خواستار عزل وی شدند. روز بعد بین محافظین خانه امیر و سربازان درگیری ایجاد شد که موجب کشته شدن دو تن از محافظین شد. امیر به خانه میرزا آقاخان نوری رفت و فتنه با وساطت چند کس از جمله میرزا ابوالقاسم امام جمعه و عباسقلی خان جوانشیر فرونشست. در این آشوب مردم تهران به حمایت از امیر برخاستند و دکانها را بسته و به مقابله با یاغیان پرداختند[۱۳]
امیر برای انتظام ارتباط با کشورهای دیگر به ویژه اروپاییان اهمیت زیادی قایل بود. وی میرزا محمدعلی خان شیرازی را به وزارت خارجه گماشت و از سفرای خارجی خواست از این پس تمام مکاتباتشان مستقیماً با وزیر خارجه باشد و از رجوع مستقیم به شاه یا صدر اعظم خودداری کنند. امیر در لندن و سنت پترزبورگ سفارتخانه دایمی ایجاد کرد. امیر برای افزایش کیفیت ارتباطات خارجی هیاتی از مترجمین ایجاد کرد که میرزا ملکم خان یکی از معروفترین این افراد است.[۱۴]
عناوین امیر کبیر[ویرایش]
کربلایی محمد تقی، میرزا محمدتقیخان، مستوفی نظام، وزیر نظام، امیر نظام، امیر کبیر، امیراتابک اعظم، همچنین وی شوهرخواهر ناصر الدین شاه نیز شد.[۱۵]
اقدامات و رخدادها[ویرایش]
تأسیس مدرسه دارالفنون[ویرایش]
مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسهٔ جدید ایران بود. شاهزادگان قاجار نخستین دانشآموزان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانشهای مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده میشد و بسیاری از معلمهای آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. اگرچه امیر هنگام گشایش و آغاز به کار دارالفنون از صدارت برکنار و به کاشان تبعید شده بود، اما با همهٔ مخالفتهای جانشینش، میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامه داد. [نیازمند منبع].
انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه[ویرایش]
اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدینشاه قاجار در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹ خورشیدی (برابر با ۷ فوریه ۱۸۵۱ میلادی) و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از ۲۰۰ تومان حقوق میگرفتند اجباری بود. در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصبها، اعطای مقامها، نشانها و امتیازات چاپ میشد. در برخی شمارهها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ میرسید. در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ میرسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادث نیز بود.[۱۶] کمتر از یک سال بعد از انتشار اولین شماره، در شماره ۴۹ این روزنامه خبر تحریفشدهای دربارهٔ مرگ امیرکبیر منتشر شد.
امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه برخاست. او دستور داد دریافتیهای بیحساب و مواجب بیجهتی که از دستگاههای دولتی میگرفتند، قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند. وی مواجب بیحسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، را قطع کرد. وی سر و سامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. امیر همچنین تیول تیولدارانی که حق دیوان را نمیدادند، ضبط کرد.[۱۷]
در دوره صدارت حاجی میرزا آقاسی وضعیت مالی دولت به هم ریخته و خزانه خالی بود. پولهای نقد خزانه نصیب عدهای خاص از درباریان و روحانیون مستمری بگیر میشد و نصیب دیگران براتهای بیاعتبار بود. زمانی که امیر به قدرت رسید حجم این براتهای معوقه بسیار زیاد بود. امیر اطلاعات مالی و مالیاتی را بهروز رسانی کرد (اکثر از دفاتر مالیاتی بر اساس اطلاعات زمان کریمخان زند نوشته شده بودند). امیر برخی از مستمریها را قطع کرد و برخی را کاهش داد. براتهای معوقه را به قیمت پایینتر نقد کرد و دستور داد دیگر چنین براتهای بیاعتباری صادر نشود.[۱۸]
رقم خالص درآمد کشور در آخرین سال صدارت امیر کبیر نزدیک به سه میلیون تومان بود و بیشترین عایدی مالیاتی نیز مالیات آذربایجان به مقدار ۶۲۰ هزار تومان بود. در همان سال مجموع مخارج دولت در حدود دو میلیون و ششصد هزار تومان بود.[۱۹] او همچنین برای مأموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.
در اغلب دورههای حکومتی در ایران امرا و دیوانیان و سربازان قشون به جز مالیات، اموالی را تحت عنوان هدیه و انعام و سیورسات و آذوقه و مژدگانی از مردم مطالبه میکردند. به جز این موارد رشوه نیز جزو مداخل دیوانیان بود. امیر کبیر پس از سامان دادن به وضعیت مالی کشور و برقراری مواجب منظم برای عمال دولتی دستور ممنوعیت دریافت هر نوع وجه غیرقانونی را صادر نمود. تا پیش از دوره حکومت امیر مأمورین دولتی و لشکریان در هنگام عبور از نواحی آذوقه خود را از مردم مطالبه میکردند و گاهی نیز اقدام به مصادره اموال مردم مینمودند. امیر این رسم را که طلب سیورسات نامیده میشد ممنوع کرد و در چند مورد از جمله در مورد تعدیات توپچیان آذربایجانی و سربازان قصر شیرین دستور به تنبیه متخلفین و پرداخت خسارت از اموال ایشان نمود. این موارد برای آگاهی عموم و تشویق آنها به گزارش تخلفات در روزنامه دولتی انتشار مییافت. به دستور امیر مأموریتهای دولتی باید به حکم دولت انجام میشد و دولت هزینه انجام مأموریت را به مأمور میپرداخت و مأمور موظف بود آذوقه اش را به قیمت روز در طول مسیر خریداری کند. از خصوصیات مهم امیر کبیر این بود که حتی از کسی هدیه هم نمیپذیرفت و به دولتیان نیز چنین دستور داد که حتی هدیه نیز از کسی نپذیرند تا کسی دستاویزی برای رشوه نداشته باشد.[۲۰]
امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست[۲۱] و در نامیدن دیگران به گفتن واژه «جناب» اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.[نیازمند منبع].
اصلاحات اجتماعی[ویرایش]
امیرکبیر، دستور داد که رسم قمه کشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و سلاح گرم را منسوخ کرد.در یک جلسه عمومی ، کسی پیشنهاد داد حمل سلاح ممنوع شود ، امیر پاسخ داد :" حمل سلاح آزاد است منتها کیست که جرئت استفاده دارد ؟ " و از آن تاریخ به تدریج حمل سلاح منسوخ شد. وی قاعده بست نشینی را لغو کرد. این کار امیرکبیر، مخالفت بسیاری از روحانیون را برانگیخت.[نیازمند منبع] او حقوق زیاد درباریها و شاهزادهها را کم کرد.
امیرکبیر دستور داد ۴۰ قراولخانه در نقاط مختلف دارالخلافه (تهران) دایر شود. وی همچنین برای هر قراولخانه، ۱۲ نگهبان تعیین کرد.
امیرکبیر به اصلاح وضع چاپارخانه دولتی پرداخت به صورتیکه آماده حمل و نقل محصولات پستی به اقصی نقاط کشور گردید.
شکنجه در لغت ، هر گونه آزار جسمی یا روحی است به منظور اخذ اقرار ، شهادت یا سایر ادله اثبات که از طرف مامور دولت(*) به صورت طولانی و متوالی انجام شود و یا برای اخذ اطلاعات باشد( شکنجه تمهیدی ) . اولین بار مبارزه با شکنجه در زمان محمدشاه قاجار و به دستور میرزا آغاسی آغاز شد اما این دستور به مرحله اجرا نرسید. اولین بار امیر کبیر و پس از او میرزا حسن خان سپهسالار با قدرت خاص خود ، موفق به اجرای دستور منع شکنجه میرزا آغاسی شدند . اکنون نیز در قانون مجازات ایران ، آزار بدنی برای کسب اقرار ممنوع است ، هر چند در قانون اساسی هرگونه شکنجه منع شده است ولی به هر حال ادله حاصل از شکنجه اعتبار ندارد .
سر و سامان دادن به ارتش[ویرایش]
امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بیشغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحبمنصبان، شایستگی ایشان گشت. او برای تأمین باروت ارتش تعدادی کارگاه تولید باروت در کشور ایجاد کرد از جمله در برغان و روستای ورده او چند بار برای سرکشی به این کارگاهها به این نقاط سفر کرد.[۲۲] مهماتسازی در زمان او رشد کرد و توپریزی و باروت سازی تبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.[۲۳]
اصلاحات مذهبی[ویرایش]
امیرکبیر، در پی منع قمهزنی و اصلاح امور روضهخوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد میکرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.[۲۴]
اسلام آوردن مردم شوشتر[ویرایش]
در دوران صدارت امیرکبیر، به دلیل یک آشوب محلی، مردمان شوشتر که بیش از ۸۰ درصد آنها مندایی بودند، برای جلوگیری از خونریزی مجبور شدند تا اسلام بیاورند.[۲۵]
فرمان اعدام سیدعلی محمد باب[ویرایش]
به دستور امیرکبیر، سیدعلی محمد باب که در قلعه چهریق آذربایجان زندانی بود، در تبریز تیرباران شد.[۲۶]
خاموش کردن شورش محمدحسن خان سالار[ویرایش]
محمدحسن خان سالار والی خراسان که طرفدار تجزیهطلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدینشاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد. سرانجام، امیر دستور داد که سالار و همراهانش کشته شوند.[۲۷]
اللهیار خان آصفالدوله پدر سالار داماد فتحعلی شاه و دایی محمد شاه بود. آصفالدوله یکی از عوامل شکست ایران در جنگهای ایران روس بود به همین دلیل از صدارت برکنار شد. در زمان قائممقام فراهانی به حکومت خراسان منصوب شد. چند سال پس از کشته شدن قائممقام پسرش محمدحسن خان سالار را به جای خود گماشت و به حج رفت اما در بازگشت در بغداد اقامت گزید. آصفالدوله و پسرش همواره مورد حمایت دولت بریتانیا بودند. در سال ۱۲۶۲ ه.ق و در دورهٔ حکومت محمد شاه سالار سر به طغیان علنی برداشت و با همیاری برخی از خانهای خراسان توانست نیروهای حاکم جدید خراسان را شکست دهد. اوضاع خراسان بر همین روال بود که امیر کبیر به قدرت رسید.
امیر، حمزه میرزا حشمتالدوله را که از پیش از مرگ محمد شاه برای حکومت به خراسان رفته بود و نتوانسته بود سالار را شکست دهد از خراسان فراخواند و به جای وی سلطان مراد میرزا را با حکم حکومت خراسان و سپاهیان دولتی به خراسان فرستاد. در این زمان کنسول بریتانیا سعی فراوانی برای تثبیت حکومت خراسان برای سالار انجام میداد و سالار توسط نماینده بریتانیا دو نامه چاکرانه برای امیر و شاه فرستاد. اما کوشش وی و نمایندهٔ بریتانیا تصمیم امیر را دگرگون نکرد. امیر شرط اطاعت وی را تسلیم خراسان به حاکم منصوب دولت میدانست و دخالتهای خارجی را برنمیتابید. آصفالدوله که در بغداد بود پسرش را به ایستادگی در برابر دولت تشویق میکرد.[۲۸]
در این زمان امیر نورمحمد خان قاجار عموی سالار و سلیمان خان افشار را برای مذاکره و تشویق سالار به اطاعت به خراسان فرستاد. در نیشابور سلیمان خان توانست جعفرقلی خان کرد شادلو حاکم شهر را قانع کند تا دست از حمایت از سالار بردارد و این کار موقعیت سالار را بسیار تضعیف کرد. در این زمان سالار تلاش امیر در اتمام صلحآمیز ماجرا را ناشی از ناتوانی دولت میدانست و از تسلیم خودداری میکرد. امیر چراغعلی خان کلهر را برای مذاکره با وی به مشهد فرستاد و همزمان سپاهیان دولتی را روانهٔ مشهد نمود. سالار اما شرط اطاعت از دولت مرکزی را حکم حکومت خراسان برای خودش اعلام کرد. چراغعلی خان کلهر وارد مشهد شد و با سالار و روحانیون مشهد وارد مذاکره شد. روحانیون مشهد به حمایت از سالار اصرار داشتند و حتی قصد داشتند چراغعلی خان کلهر را در مشهد به قتل برسانند. چراغعلی خان با حیله از مشهد خارج شد و خود را به اردوی دولتی به فرماندهی سلطان مراد میرزا در خبوشان رساند. سلطان مراد میرزا در این مرحله به دستور امیر سپاه را به سمت مشهد حرکت داد و شهر را محاصره کرد. در این هنگام نمایندگان بریتانیا و روسیه سعی در جلوگیری از حمله به مشهد و نجات سالار داشتند که اصرارها و تهدیدهایشان بر امیر بیاثر بود. از طرفی مردم مشهد که از حکومت سالار ناراضی بودند عباسقلی خان درهجزی و بهادر خان جامی را به نمایندگی نزد امیر فرستادند و نسبت به شاه جدید اظهار اطاعت کردند و از امیر قول گرفتند در موقع اشغال شهر توسط نیروهای دولتی جان و مالشان در امان باشد. امیر قول مساعد داد و به قولش نیز عمل کرد مردم نیز در حمایت از امیر در هنگام حملهٔ سپاه دولت به شهر مجتهد شهر را که از حامیان اصلی سالار بود زندانی کردند. سلطان مراد میرزا مشهد را محاصره کرد و نیروهای دولتی از هرات نیز به کمک وی شتافتند و شهر در ۱۰ جمادیالاول ۱۲۶۶ ه.ق توسط نیروهای دولتی تصرف شد. سلطان مراد میرزا در ازای این پیروزی ملقب به حسامالسلطنه شد و بنابر دستور اکید امیر از تجاوز سربازان به مال و جان مردم جلوگیری کرد کاری که در دورهٔ قاجار تا آن هنگام بینظیر بود. سالار و همدستانش دستگیر شدند و به رغم اصرار و حمایت نمایندهٔ سیاسی بریتانیا به مجازات رسیدند.[۲۹]
سیاست خارجی امیرکبیر[ویرایش]
امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانههای دائمی در لندن و سنپترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.[۳۰] امیرکبیر در زمینه سیاست خارجی، سیاست معروف به «سیاست موازنهٔ منفی» را در پیش گرفت؛ که بر اساس آن میگفت نه به روس امتیاز میدهیم، نه به انگلیس و نه به هیج قدرت خارجی دیگر (در مقابل، در نظریه موازنهٔ مثبت، به دادن امتیاز به هر دو طرف قائل میشوند).[۳۱]
سیاست موازنهٔ منفی امیرکبیر، تنها یکبار خدشهدار شد و آن زمانی بود که در جریان حملهٔ ترکمنها در آشوراده، تعدادی سربازان روسی کشته و روسها عزل فرماندار مازندران را خواستار شدند و امیرکبیر به علت فشار روسها، حاکم آنجا را عزل کرد. در این زمان انگلیسیها از این ضعف حکومت مرکزی سود جستند و امتیاز نظارت بر کشتیرانی در جنوب را با ادعای مبارزه با تجارت برده کسب کردند؛ که البته امیرکبیر در این قرارداد این قید را گنجاند که به هنگام نظارت باید ناظران ایرانی حضور داشتهباشند.[۳۲]
امیرکبیر برای تضعیف قدرت و نفوذ روس و انگلیس در ایران، میخواست نگاه فرانسه و در زمانی، آمریکا را به ایران جلب کند؛ لذا یک قرارداد سفارت کنسولگری و یک قرارداد در زمینه کشتیرانی با آمریکا منعقد کرد.[۳۳]
امیرکبیر و روحانیت[ویرایش]
رابطهٔ او با روحانیّت خصمانه نبود. روحانی مورد اعتماد امیرکبیر در تهران، شیخ عبدالحسین تهرانی بود که امیر، منصب قضا را در پایتخت به وی سپرد ولی میرزا ابوالقاسم تهرانی (امام جمعه وقت تهران) در ترور امیرکبیر دست داشت.[۳۴]
ماجرای عزل از صدارت و سپس قتل امیرکبیر[ویرایش]
پیش زمینه[ویرایش]
پس از مرگ محمدشاه در ۱۴ شهریور ۱۲۲۷، امیرکبیر، که حدود سی سال بزرگتر از شاه جوان بود، با تدارک شش لشکر پیاده و سواره و توپخانه شاه را با قدرت بر تخت نشانید. در این زمان میرزا تقی خان به مقام امیر نظام ارتقا یافت که به معنای فرماندهی کل قوای نظامی کشور بود. ناصرالدین شاه فردای ورود به پایتخت تاجگذاری کرد و در همان شب امیرنظام را به سمت شخص اول مملکت و صاحب منصب صدارت منصوب نمود. در تمام طول سلطنت قاجار سابقه نداشتهاست که تمامی امور دیوانی و نظامی به یک نفر سپرده شود. پس از امیرکبیر شاه خود فرماندهی کل قوای نظامی را برعهده گرفت و پس از آقاخان نوری هم با به وجود آمدن چند وزارتخانه جهت اداره امور کشور، مقام صدر اعظمی برانداخته شد.[۳۵]
سه شخصیت اصلی مسئول سقوط صدر اعظم در حقیقت نماینده ناراضیترین گروههای اشراف و دیوانی قاجاریه بودند. دو سیاست امیرکبیر، یکی کاهش مزایا و، از آن ناپذیرفتنی تر، دور نگه داشتن شاه از خویشان و بستگانش، مورد ضدیت اشراف قاجاریه بود. مهد علیا رهبری اینان را عهدهدار بود. فراش باشی دربار، حاجی علی خان حاجب الدوله و میرزا آقاخان نوری، نائب صدر اعظم و دست یار امیر کبیر در حکومت، نیز به عداوت و اعتراضهای مهد علیا پیوستند. حلقه گسترنده مخالفان صدراعظم نشانگر انزوای روزافزون او بود. برخورد دقیق و سخت گیر امیر کبیر، به ویژه با دون پایگان، صدارتش را نوعی حکومت وحشت، مجهز به مأموران خفیه نویس، اعدام در ملأ عام و سانسور شدید جلوه میداد. روابط صادقانه و سازشناپذیر او با فرستادگان خارجی نیز یار و یاوری در اردوی روس یا انگلیس برایش به دست نمیآورد. از اینها گذشته، با وجود وصلت سلطنتی، به لحاظ اصل و نسب محقر، امیرکبیر بر خلاف دشمنان خود شبکه نیرومندی از خویشاوندان در اختیار نداشت. تکیه بر التفات ملوکانه و اطمینان به محبت ناصرالدین، اما، تا موقعی کار از پیش برد که شاه حاضر بود به صدر اعظم اعتماد ورزد و وفاداری اش را تنها به او ابراز دارد
سفر اصفهان در تابستان سال ۱۲۶۷ه.ق[ویرایش]
آخرین ضربه به رابطه شاه و امیرکبیر در سفر اصفهان اتفاق افتاد امیرکبیر شاید به ملاحظه مداخله بیگانه و شیطنت دشمنان در هنگام غیبتش از تهران، درخواست کرد عباس میرزای سوم، برادر ناتنی کوچکتر شاه و نیز مادرش خدیجه، جزو همراهان شاه در این سفر باشند.
امیرکبیر بدگمان از دسیسههای داخلی و خارجی، مرتباً شاه را نصیحت میکرد با ملایمت و بنده پروری با برادر ناتنی اش رفتار کند ولی این توصیهها را دشمنانش علامت دل بستگی صدر اعظم به برادر منفور شاه تعبیر کردند. بعید هم نیست که صدراعظم عباس میرزا را حربه مناسبی برای مهار زدن بر خشم و بد خلقی شاه میدید.
ارتباط نزدیک تر امیرکبیر با عباس میرزا و رفتار محرمانه اش با خدیجه در طول سفر اصفهان اعتماد شاه را به او متزلزل تر ساخت. این رویه بهطور حتم سوء ظن شاه را تشدید کرد و به سطحی قریب به جنون رسانید. در راه بازگشت به پایتخت هنگامی که موکب همایونی به قم رسید، شاه خود عباس میرزا را والی قم کرد انتصابی که در واقع حکم تبعید داشت. صدر اعظم، که غافل گیر شده بود، فوراً در مقابل فرمان شاه ایستاد و به عباس و مادرش دستور داد بی درنگ پیشتر از اردوی شاهی به تهران حرکت کنند. ناصرالدین از این عمل صدر اعظم به خشم آمد و امر به بازگشت آن دو داد و برانتصاب عباس میرزا پا فشرد. به قول لسان الملک سپهر: «این اولین فرزین بندی بود که در رقعه آجال میرزا تقی خان از شاه رخ نمود.»
امیرکبیر، حساسیت ناصرالدین را نسبت به برادر ناتنیاش درست درنیافت آن هم در موقعیتی که نخستین ولی عهد ناصرالدین شاه، سلطان محمود میرزا، تازه مرده بود و مسئله جانشینی در معرض دسیسه بازی قرار گرفته بود. مورخ قاجار اعتماد السلطنه در شرح واقعه اصفهان نوشت که امیرکبیر میخواست عباس میرزا نامزد ولی عهدی گردد. این روایت، چه درست و چه نادرست، نشانگر هول و هراسی است که ذهن مشوش شاه را آزار میداد. ماجرای عباس میرزا ضربه شدیدی بر پیکر امیر کبیر بود. در بازگشت به تهران متوجه شد که نفوذش برشاه به میزان زیادی تقلیل یافتهاست. شاه میترسید که امیر کبیر به کمک انگلیسیها در صدد برآید برادر صغیر ناتنی اش را به جای او بنشاند و بعد خود در مقام نایب السلطنه قدرت را به دست گیرد.[۳۶]
عزل از مقام صدارت[ویرایش]
حضور امیرکبیر در دربار ناصرالدینشاه همواره مورد مخالفت تعدادی از نزدیکان شاه از جمله مهد علیا مادر شاه، اعتمادالدوله (میرزا آقاخان نوری) قرار داشت؛ چنانکه تلاشهای این عده سرانجام منجر به صدور حکم عزل امیرکبیر از مقام خود گردید. برخی از درباریان که او را مخالف منافع خود میدیدند، تهمت زدند که امیرکبیر داعیه سلطنت دارد.
در روز ۲۰ آبان ۱۲۳۰ (دو ماه قبل از روز قتل امیرکبیر) ناصرالدین شاه با ارسال این دستخط، او را از صدارت عزل کرد.
پس از عزل از صدارت[ویرایش]
ناصرالدین شاه، بعد از عزل امیرکبیر در محذور عاطفی قرار گرفت. او در روز ۲۴ آبان نامهای به امیرکبیر نوشت و در آن تأکید کرد که خودش تنها قصد دارد برای مدتی عهدهدار امور کشوری شود و هرگز در امور لشکری قصد دخالت ندارد و نیز حتی یک شاهی بیش آنچه امیرکبیر مقرر داشته به مواجب کسی نخواهد افزود. این نامه با این جملات آغاز میشود:
امیرکبیر پس از دریافت این نامه از شاه درخواست ملاقات کرد تا شاید تصمیم او را تغییر دهد. او همچنین اطرافیان را به بدگویی از خودش متهم نمود. اما شاه ملاقات را به فردای آن روز (که روز انتصاب نوری بود) موکول کرد. شاه به امیرکبیر نوشت:
امیرکبیر دلآزرده از حکم عزلش که حالا دیگر حتمی شده بود یا به این خاطر که احساسات ناصرالدین شاه را صادقانه نمیدانست، مرتکب خطای بزرگی شد و در مراسم سلام شاهانه شرکت نکرد.[۳۶] این امر موجب فوران احساسات شاه و نیز تحریک سوظن او شد. پس از آن از امیرکبیر خواسته شد التزامنامهای را امضا کند که شامل دوازده بند بود از جمله اینکه به مقام امیرنظامی کمال شکرگزاری را داشته باشد و فرمان پادشاه را همانند وحی منزل بپذیرد.[۳۹]
پس از آن نوری شروع به عزل و نصبهایی نمود که غالباً از طریق رشوه و تبعیض انجام میگرفتند. او در نامهای به شاه نوشت:
یک روز پس از برکناری امیر از صدارت میرزا آقاخان نوری که میدانست با وجود امیر در تهران و سمت امیر نظامی او برخورد بین او و امیر حتمی است دستخطی نوشت و در آن از امیر التزام گرفت که در کارهای مربوط به وزارت و عزل نصبهای وی هیچ دخالتی نداشته باشد. این دستخط به تأیید شاه و امضای امیر رسید. سه روز پس از واقعه امیر طی نامهای که به شاه مینویسد و وضعیت امور لشکری را گزارش میدهد از شروع انتصابات افراد بی سرو پا با رشوه به شاه گله میکند.[۴۰]
میرزا آقاخان و مهد علیا که با بودن امیر در تهران کارشان استوار نمیشد و همواره احتمال انتصاب مجدد وی توسط شاه وجود داشت با همکاری و مشاوره با شیل وزیر مختار انگلیس امیر کبیر و شاه را راضی کردند که امیر به حکومت کاشان منصوب شود. در این هنگام پرنس دالگوروکی وزیر مختار روسیه که از به قدرت رسیدن میرزا آقاخان هوادار انگلیس نگران شده بود و نیز به دلیل خوی شتابگر و تندی که داشت با عده ای از افراد سفارت به خانه امیر رفت و به او پیشنهاد کرد تحتالحمایه روسیه شود. امیر نپذیرفت اما همان ملاقات بهانهای به دست مخالفان امیر داد تا شاه را از وی خشمگین و ترسان کنند. وزیر مختار روسیه خانه امیر را ترک کرد و خانه به محاصره سربازان درآمد. امیر تعهد نامهای به شاه نوشت که به هیچیک از دو سفارت روس و انگلیس پناهنده نخواهد شد. روز بعد شاه که به شدت از این واقعه ترسیده بود امیر را از کلیه مناصب (امیر نظامی و حکومت کاشان) عزل کرد. دو هفته بعد نیز برای محو کردن خاطره امیر شاه دستور داد سمت امیر نظامی کلاً از سمتهای دولتی حذف شود. یک یا دو روز بعد امیر تحتالحفظ و همراه با مادر و همسر و فرزندانش راهی فین کاشان شد.[۴۱]
پیشنهاد حکمرانی ولایات[ویرایش]
پس از دریافت این پاسخ طوفانی، امیرکبیر دانست که رابطه او با شاه وارد مرحله دیگری شدهاست. نوری و درباریان نیز اصرار داشتند که او باید از مقام امیرنظامی کنار گذاشته و به حکمرانی یکی از ولایات منصوب شود.
اول حکومت فارس، بعد اصفهان و سپس قم به امیرکبیر پیشنهاد شد ولی نپذیرفت. او احساس میکرد که اگر از تهران برود جانش در خطر خواهد بود و با توجه به خشم شاه امکان هر اتفاقی وجود دارد. در این زمان وزیر مختار انگلستان حاضر به میانجیگری شد به گونهای که طرفین توافق کردند اگر امیرکبیر به حکمرانی کاشان برود، جان و مالش محفوظ و تحت حمایت بریتانیا خواهد بود و بدون مزاحمت حکمرانی خواهد کرد.[۴۲] از گزارش وزیر مختار انگلیس در مورد دیدار خود با میرزا آقاخان نوری بحث حمایت بریتانیا از جان و مال امیر مطرح نشدهاست. تنها میرزا آقاخان از شیل میخواهد امیر را به حکمرانی ولایات ترغیب کند. میرزا آقاخان به شیل در مورد جان و مال امیر اطمینان میدهد ولی در نهایت راضی نمیشود مطلب را به صورت کتبی بنویسد.[۴۳]
دخالت وزیر مختار روسیه[ویرایش]
وزیر مختار روسیه وقتی فهمید که امیرکبیر در حال پذیرش میانجیگری بریتانیاست به او پیشنهاد تحتالحمایگی بدون قید و شرط امپراتور روسیه را داد. در اینجا سفارت بریتانیا از قضیه کنار رفت و در مقابل روسیه خانه امیرکبیر که اتفاقاً مجاور سفارت بود را جز سفارت اعلام کرد و قزاقان روسی خانه امیرکبیر را که در آن زمان خواهر شاه (همسر امیرکبیر) و نیز مادر شاه در آن حضور داشتند را به محاصره گرفتند.
این وضع نه تنها از نظر سیاسی بلکه از نظر غیرت و صیانت حریم خصوصی اندرون شاهی، خون ناصرالدین شاه را به جوش آورد. نوری حتی ادعا کرد که این امر میرفت که به بلوایی عظیم با دخالت مردم تهران مبدل شود. شاه تصمیم گرفت که خود شخصاً با ملازمانش به منزل امیر برود و گردن او را بزند. در این موقعیت وزیر مختار روسیه از موضع خود عقبنشینی کرد و قزاقان منزل امیرکبیر را ترک کردند. سه ساعت بعد از غروب آفتاب امیرکبیر دستگیر و از درون خانهاش بیرون برده شد.[۴۴]
خلع از تمام مناصب و تبعید[ویرایش]
روز ۳۰ آبان، فردای دستگیری، امیرکبیر از تمامی مناصب خلع شد و دو روز بعد به عنوان یک زندانی به کاشان فرستاده شد. این تبعید ۴۰ روز به طول انجامید. به نگهبانان دستور داده شده بود که با کمال احترام با او رفتار کنند. با این حال همسر وزیر مختار انگلیس که خارج از شهر با کاروان حامل امیر برخورد داشته مینویسد که سرنوشت او را به راحتی میشد حدس زد.[۴۵] با این وجود، مخالفان امیرکبیر در دربار احتمال میدادند که امیرکبیر بار دیگر مورد عنایت شاه قرار گیرد و به قدرت بازگردد.
قتل[ویرایش]
صبح آنروز خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعتی شاه را میآورد. عزت الدوله البته باز هم نگران بود و خبر را باور نداشت. امیر اما به حمام رفت. شاید خبر رسیدن خلعت را باور کرده بود. حاج علی خان فراش که به باغ فین رسید چاپار دولتی را در کنار در حمام دید که منتظر امیر بود که از حمام خارج شود و پاسخ نامهای را از وی بگیرد. علی خان فراش دست وی را گرفت و با خود به حمام برد که وی زن امیر را از آمدنش مطلع نکند. مأمورانش در دیگر حمام را مسدود کردند. امیر با حق نعمتی که بر علی خان داشت پرسید شما چرا مأمور اینکار شدید. امیر خواست عزت الدوله را ملاقات کند و نزد وی وصیت کند اما علی خان نپذیرفت.[۴۶]
سرانجام امیرکبیر در روز شنبه ۲۰ دی ۱۲۳۰ در حمام فین کاشان به قتل رسید. رگهای دست و پاهایش را گشودند و پس از مدتی خونریزی علی خان فراش به میر غضب اشارهای کرد. میرغضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در غلطید دستمالی در گلویش کرد تا جان داد. فراش به سرعت برخاست و گفت دیگر کاری نداریم. وی و همراهانش با اسبان تند رو به تهران بازگشتند.
سال مرگ او، ۱۲۶۸، را به حساب ابجد در یک گفتگو بیان کردهاند. اولی میپرسد: «کو امیر نظام» و دومی جواب میدهد «مردی بزرگ تمام شد»
دفن[ویرایش]
کالبد امیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند. به روایت میرزا محمد جعفر خان حقایق نگار خورموجی در کتاب مشهور حقایقالخبار ناصری روز بعد از قتل جسدش را در گورستان «پشت مشهد» کاشان به خاک سپردند. چند ماه بعد، به اصرار همسرش عزتالدوله کالبدش را به کربلا منتقل کردند[نیازمند منبع] و در اتاقی که در آن به سوی صحن امام حسین باز میشد به خاک سپردند.[۴۷] بر دیوار آرامگاه وی در کاشان این ابیات نوشته شدهاند:
واکنشها[ویرایش]
روزنامه وقایع اتفاقیه سه روز پس از قتل امیرکبیر نوشت: «میرزا تقی خان احوال خوشی ندارد و صورت و پاهایش ورم کردهاست». دو روز بعد در خبری کوچک نوشته شد: «میرزا تقی خان که سابقاً امیرنظام و شخص اول این دولت بود شب سهشنبه در کاشان وفات یافت.»[۴۸]
روسیه و انگلستان به شدت به قتل امیرکبیر اعتراض کردند. وزیر خارجه انگلستان نامه شدیداللحنی نوشت و حتی برای اطمینان از انعکاس درست آن، ترجمهاش را در لندن انجام داد. در این نامه آمدهاست:
وزارت خارجه روسیه نیز نامه اعتراضی را تسلیم مصلحتگزار ایران در سنپترزبورگ نمود که نوری را وادار به پاسخ نمود. تزار روسیه همچنین در دیدار سفیر بریتانیا مراتب «خشم و وحشت» خود را از «قتل وزیر فقید شاه» ابراز داشت و سخن موهنی نیز به زبان آورد:[۳۶][۴۹]
موضوع قتل امیرکبیر همچنین در مطبوعات این کشورها بهطور گسترده مطرح شد.
حکایت هایی از صلابت امیر[ویرایش]
گفته اند که صلابت امیر و یک کلامی او مشابه نادرشاه بوده است.
ثبات رای[ویرایش]
امیر درباب دین و بدهی شخصی حکم داده بود به رد دو هزار تومان و او به تظلم نزد شیخ مجتهد رفت . او نامه نوشت که امیر در این باب حکم به دور از حقانیت داده اند . امیر پاسخ داد حکم همان است که گفتم . اما چون شما نوشته اید ، دوهزار تومان به این فرد از جیب خود میدهم .
شنیدن سنگ حکم امیر را[ویرایش]
یک نفر از تجار در راه قم مالش به سرقت رفت و برای دادخواهی به نزد امیر آمد. امیر بر کاغذی نوشت: مال این شخص باید پیدا شود فورا و گرنه تا پنج فرسخ دهات اطراف را میکوبم و حکام را معزول میکنم و سکنه را جریمه سازم. و آن را به شخص داد و گفت بر سنگی در آن جاده بگذار، او مالت را برگرداند. شخص آن را دیوانگی دانست، ولی اجابت کرد. اخبار در قم پیچید و همه بسیج شدند تا مال را یافتند و به زیر سنگ نهادند. امیر گفت: اگر حاکم باشد، سنگ هم حکم را میخواند.
تصویر چهره امیرکبیر[ویرایش]
حدود یک سال پس از انتصاب امیرکبیر به مقام صدراعظمی، نقاشی رنگ روغنی از امیرکبیر کشیده شد که در کنار آن نوشته شدهاست: «بر حسب امر مبارک سرکار اقدس شهریاری روحنا فداه، تصویر جناب جلالت ماب، صاحب السیف و القلم، مقتدی الرجال و الامم، آصف الامجد الافخم الاجل الاکرم الاعظم، سرکار امیر کبیر میرزا تقیخان اداماللّه اقباله. جان نثار محمدابراهیم نقاشباشی ۱۲۶۵ [قمری]» این اثر در مالکیت حسن رفاهی مهران (معتضد الدوله) بود تا آنکه پس از درگذشت او، خانوادهاش آن را به موزه اهدا کردند و اکنون در کاخ گلستان از آن نگهداری میشود.[۵۰]
دومین تصویر (نقاشی اصلی و وضعیت کنونی) در سال ۱۲۶۷ قمری (یک سال قبل از عزل امیرکبیر) توسط ابوالحسن غفاری و در طول سفر به اصفهان کشیده شدهاست. در این سفر ناصرالدینشاه قصد نداشت عباس میرزا ملکآرا (برادر ناتنی خود که از کودکی مورد نفرت ناصرالدین بود و هم چنین تصور میکرد که به تاج و تخت چشم دارد) و مادر وی را همراه ببرد اما به اصرار امیرکبیر آنان همراه کاروان شدند. در هنگام بازگشت شاه عباس میرزا را حاکم قم نمود تا در حالتی تبعید گونه از پایتخت دور بماند. امیرکبیر فرمان شاه را نقض کرد و به آنها دستور داد همراه کاروان شوند. شاه با امیرکبیر به منازعه برخاست و بر حکم خود اصرار کرد و در ضمن به امیرکبیر بیاعتماد شد. ابوالحسن غفاری (عموی کمالالملک) در این پرده نقاشی که در اصل برای کتاب هزار و یکشب ترسیم شده، هارون الرشید را به شکل ناصرالدین شاه و جعفر برمکی را به شکل امیرکبیر در کنار جوانی که احتمالاً عباس میرزاست نقش کردهاست که این نقاشی را میتوان به هوشمندی و آیندهنگری نقاش یا به بدخواهی دشمنی او با امیرکبیر منتسب کرد.[۵۱][۵۲] این نقاشی هماکنون در وضعیت بدی به سر میبرد؛ و در واقع آن را پاره کرده و فقط تصویر امیرکبیر را از آن خارج کردهاند.[۵۳]
سومین تصویر بیست و پنج سال پس از مرگ امیرکبیر در مرآت البلدان، کتاب تاریخی که به مناسبت یکصدمین سال حکومت قاجاریه منتشر شد، نقش شدهاست. ناصرالدین شاه که اصرار داشت در این کتاب تصویری از امیرکبیر وجود داشته باشد، شخصاً طرحی از صورت امیر کشید و نقاشی اصلی با استفاده از طرح شاه تهیه شد. این تصویر بهطور واضح از روی اولین نقاشی کشیده شدهاست اما جزئیات صورت (بر اساس آنچه ناصرالدین شاه در ذهن داشته) متفاوت است.[۵۴]
فریدون آدمیت در کتابش (سال ۱۳۲۱) پس از برشمردن چند تصویر اصلی امیرکبیر میگوید عکسهایی که در این چند سال اخیر به نام تصویر میرزا تقی خان منتشر ساختهاند، یکسره باسمهایاند و اعتبار تاریخی ندارند.[۵۵] تصویر دیگری نیز نقاشی آبرنگ کوچکی است مجدداً از ابوالحسن غفاری که مردی را در لباس مقامات قاجاری نشان میدهد. برخی بر این عقیدهاند که این تصویر بدون توضیح و تاریخ مربوط به امیرکبیر است و اما بسیاری (خصوصاً با توجه به سیه چرده بودن تصویر) عقیده دارند که این تصویر امیرکبیر نیست.[۵۲][۵۳]
عکسی ایستاده از امیرکبیر ظاهراً برای نخستین بار در روزنامه اطلاعات چاپ شده ولی هیچ اطلاعی از پدیدآورنده و تاریخ ایجاد آن و هم چنین سند تاریخی آن وجود ندارد. با این حال این عکس امروزه بهطور گسترده در ایران منتشر شدهاست و در طرح جلد برخی کتابها نیز به کار رفتهاست.[۵۶] لازم است ذکر شود صنعت عکاسی (فتوگراف و نه داگرئوتایپ) در سال ۱۲۶۵ هجری قمری ۱۸۴۹ میلادی اختراع شدهاست (دو سال قبل از مرگ امیرکبیر).[۵۷] و پانزده سال بعد از آن نخستین عکاس حرفهای ایران در دربار ناصرالدینشاه شروع به کار نمودهاست.
امیرکبیر در سینما و تلویزیون[ویرایش]
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
پیوند به بیرون[ویرایش]
خبرگزاری ایرنا: خانه پدری امیرکبیر در هزاوه به تملک میراث فرهنگی درآمد[پیوند مرده]
fa.wikipedia.org
fa.wikipedia.org .
امیرکبیر و مهترین اصلاحاتی که در ایران انجام داد
امیرکبیر و مهترین اصلاحاتی که در ایران انجام داد

امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار بود
امیرکبیر را بیشتر بشناسید
امیرکبیر که بود؟
«میرزا محمد تقیخان فراهانی» (زاده: ۱۱۸۶ اراک، درگذشته:۲۰ دی ۱۲۳۰ کاشان) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار بود. امیرکبیر همسر عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه قاجار، پدر تاجالملوک همسر مظفرالدینشاه قاجار و پدربزرگ محمدعلیشاه، ششمین پادشاه از دودمان قاجار بود.
کودکی امیرکبیرمیرزا تقی فراهانی ( امیرکبیر ) در سال ۱۱۸۶ در روستای هزاوه (از توابع اراک) متولد شد. پدر وی کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. مادر امیرکبیر نیز فاطمه نام داشت و عمری طولانی داشت و مرگ هر دو فرزندش محمد تقی و محمد حسن را دید. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشیگری قائم مقام را به دست آورد.
ازدواج و فرزندان امیرکبیرامیرکبیر دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول امیرکبیر با «جانجان خانم» دختر حاج شهبازخان (عموی امیرکبیر) بود. به نوشته دکتر پولاک، امیر کبیر در زمان صدارت خود از این زن جدا شده و «جان جان خانم» حدود سال ۱۲۴۸ در آذربایجان درگذشت. دومین همسر امیرکبیر، یگانه خواهر تنی ناصرالدینشاه بود که «ملکزاده خانم» نام داشت و به عزتالدوله ملقب بود که در ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ (۲۲ ربیعالاول ۱۲۶۵ ق) با وی ازدواج کرد. او دختر محمد شاه و مهد علیا بود. او در شانزده سالگی به عقد ازدواج امیرکبیر در آمد. امیرکبیر در این هنگام حدود چهل و سه ساله بوده است.
این ازدواج ظاهراً به خواست و اشاره ناصرالدین شاه صورت گرفته است. این معنا از نامهای که امیرکبیر به پادشاه نوشته است بر میآید: از اول بر خود قبله عالم معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم.
امیرکبیر از نخستین همسر خود «جان جان خانم» سه فرزند داشت. میرزا احمد خان ساعد الملک مشهور به «امیرزاده» که با منورالسلطنه دختر فرمانفرمای بزرگ ازدواج نمود و دو دختر که نام یکی از آنها سلطانه ثبت شده است. امیرکبیر از عزت الدوله نیز دو دختر داشت که یکی «تاج الملوک خانم» و دیگری «همدم الملوک خانم» نام داشتند.

این عکس توسط ارنست هولستر گرفته شده و منتسب به امیرکبیر می باشد
امیرکبیر و مهمترین اصلاحات آن در ایرانامیرکبیر که پایهگذار اندیشهی ترقی در ایران بهشمار میرود، در مدت سهسال و یکماه و 27روز خود یک سیاست مستقل و ملی در پیش گرفت.زمامداری امیرکبیر وارث وضعی کاملا نامساعد و مملو از مشکلات و موانع برای خدمت و کار بود او موقعی مصدر کار شد که همه چیز و همه جای مملکت را فساد فرا گرفته بود. کادر هیئت حاکمه به صورت غیرقابل اصلاحی در فساد غوطهور بود. جنوب و شمال کشور مثل موم در دست انگلیس و روس قرار داشت. دربار بیش از آلت بیارادهای در دست بیگانگان چیزی نبود.
ارتش بهصورت سازمانی در جهت سرکوبی و ناراحت کردن مردم درآمده بود. نیروی دریایی که در آن تاریخ برای کشورهای مجاور دریاها نقش حیات و مرگ را داشت، اصلا در ایران وجود نداشت. صنعت بهصورت موجود در کشورهای پیشرفتهی آن روز دنیا، ابداً در ایران بهچشم نمیخورد و صنایع دستی مختصری هم که بود در مقابل هجوم و حملهی سیل مصنوعات کشورهای مترقی، رو به ورشکستگی میرفت.
کشاورزی و دامداری به همان وضع قرون وسطی باقیمانده بود. اگر کسی هم به فکر بهرهبرداری از معادن و ذخائر و ثروتهای خدادادی کشور میافتاد با توجه به وضع زمامداران و کارشکنیهای یغماگران خارجی منصرف میشد.
علم و ادب و هنر مخصوصا علومی که به تازگی در غرب رواج پیدا کرده بود، کفر و الحاد بهشمار میرفت و با اینکه تا آن روز در اروپا قدمهای بلندی به طرف تکامل و ترقی برداشته شده و در اثر ارتباط و آمد و شد، آن پیشرفتها از نظر سردمداران ایران پوشیده نبود، در ایران اقدامی برای اقتباس آن ترقی بهچشم نمیخورد. در عوض، بازار رشوه و دزدی و تجاوز و تعدی و زورگویی هرچه بخواهد رواج داشت. القاب پرطمطراق و عناوین پرزرق و برق که حاکی از روح تنمّر و تفکر عدهای مغرور بود، در میان طبقهی بالا و هزار فامیل دست به دست میگشت. در این وضعیت امیرکبیر شروع به اصلاحات در دو جناح داخلی و خارجی کرد.
اصلاحات اجتماعی امیرکبیرامیرکبیر، دستور داد که رسم قمهکشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بستنشینی را لغو کرد.
اصلاحات مذهبی امیرکبیرامیرکبیر، در پی منع قمهزنی و اصلاح امور روضهخوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد میکرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.
امیرکبیر و حذف القاب و عناوینامیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه "جناب" اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
امیرکبیر و سر و سامان دادن به ارتشامیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بیشغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحبمنصبان، شایستگی ایشان گشت.مهماتسازی در زمان امیرکبیر رشد کرد و توپریزی و باروتسازی تبریز دوباره رونق گرفت. در زمان امیرکبیر وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.

یکی از مواد مهم برنامهی امیرکبیر در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود
اصلاحات اداری توسط امیرکبیرامیرکبیر در موقعی به صدارت رسید که ساختار اداری و دیوانسالاری کهنه و پوسیده عصر ناصری جز غارتگری، رشوه، چاپلوسی، تملق، عدم شایستهسالاری و تجاوز به حقوق مردم نتیجه دیگری نداشت.در کتاب امیرکبیر و ایران آمده است: چنان نظم نسقی داد که هیچ قادر مطلقی بر بیچاره فقیری نمیتوانست تعدی کند.
اصلاح سیاست خارجی توسط امیرکبیرامیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانههای دائمی در لندن و سنپترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.
سیاستهای اقتصادی امیرکبیر1-ایجاد صنعت جدید توسط امیرکبیر:امیرکبیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی برده بود، یکی از مواد مهم برنامهی امیرکبیر در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشهی امیرکبیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد کارخانههای مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعتکاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر امیرکبیر فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر کرد. و دولت و مردم هر دو به این کار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسهی دارالفنون استادان معدنشناس از اتریش استخدام کرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و کمک به اهل فن هیچ دریغ نمیکرد.
2- توسعه کشاورزی:ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق کشاورزان دو عامل اصلی ترقی کشاورزی بود. با برانداختن آئین کهنه سیورسات و حمایت از روستائیان، میزان تولید مواد کشاورزی افزایش یافت و کشت محصولات تازهای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری بر رودخانهی کرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج کشت نیشکر، بنای سد تازهی گرگان، و زراعت پنبهی آمریکایی از دیگر کارهای امیرکبیر است.
3- اقتصاد ملی در برخورد با اقتصاد استعمار:محور سیاست امیرکبیر را حمایت اقتصاد ملی میساخت. جوهر اندیشهی اقتصادی امیرکبیر این بود که صنعت داخلی ترقی پذیرد و صادرات افزایش یابد و بازار کالای فرنگی محدود شود. اساس اقتصاد بازرگانی خارجی ما بر آزادی تجارت قرار گرفته بود اما این وضع زادهشدهی طبیعی اقتصاد ایران نبود، بلکه شکست سیاسی نظام سرمایهداری انگلیس و روس آنرا بر ما تحمیل کرده بود.
ارقام اصلی تجارت ما را واردات و صادرات به سه کشور انگلیس، روسیه و عثمانی تشکیل میداد اما از نظر کیفیت و کمیت، تعادل و هماهنگی وجود نداشت. که امیرکبیر جلوی این وادرات بیرویه را گرفت. مثلا در زمان محمدشاه کالای وارداتی ایران از انگلیس به سالی یک میلیون لیره رسید. بعد از میزان آن کاسته شد و در سال1267 هنگام صدارت امیرکبیر به نصف آن تقلیل یافت.
گردآوری : بخش فرهنگ و هنر بیتوته
منابع :
fa.wikipedia.org
tebyan.net
www.beytoote.com
www.beytoote.com .
مطالب مرتبط
نظر خود را بنویسید
آخرین مطالب
- دانلود اهنگ بیا نرو دلتنگیو یاد من نده۱۳۹۹/۱۰/۲۸
- دانلود اهنگ گیسو ارام جان کجا روی ای مهربان ۱۳۹۹/۱۰/۲۸
- مکان های مخفی جی تی ای وی۱۳۹۹/۱۰/۲۷
- کدام روحیات موجب شکوفایی شخصیت می شود۱۳۹۹/۱۰/۲۴
- به نیرویی که دو جسم باردار به هم وارد میکنند چه نیرویی گفته می شود۱۳۹۹/۱۰/۲۴
- حکومت ایران در چه تاریخی به جمهوری اسلامی تبدیل شد۱۳۹۹/۱۰/۲۴
- به کمک چه چیزی میتوان درون زمین را مطالعه کرد۱۳۹۹/۱۰/۲۴
- چرا کیسه های نایلونی تهیه شده ازمواد بازیافتی راضخیم درست میکنند۱۳۹۹/۱۰/۲۴
- گیاهان با استفاده از چه چیزی رشد میکنند۱۳۹۹/۱۰/۲۴
- به وسایلی که مردم و کالاها را جابجا میکنند چه میگویند۱۳۹۹/۱۰/۲۴
- مخلوط ماسه در آب را با چه وسیله ای از هم جدا میکنند۱۳۹۹/۱۰/۲۴
- به کمک چه چیزی میتوان درون زمین را مطالعه کرد۱۳۹۹/۱۰/۲۴
- به نیرویی که دو جسم باردار به هم وارد میکنند چیست۱۳۹۹/۱۰/۲۴
- چو خواهی که نامت نماند نهان مکن نام نیک بزرگان نهان۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- سوالات مطالعات اجتماعی سوم دبستان درس به درس با جواب۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- خداوند در سوره ی حمد از روز قیامت با چه نامی یاد میکند۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- یکی از بهترین راه های دستیابی به شناخت صفات خداوند چیست۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- ترجیح میدهم به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- انسان چگونه به خدا نزدیک می شود و می تواند اشتباهات خود را پاک کند۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- تیم فوتبالی که لقب شوالیه های خاورمیانه را دارد در جدول۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- اهنگ بهار زندگیم بی تو نمیخوام که خزون بشه با صدای بچه۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- دانلود آهنگ هیکل ورزشیه ریمیکس۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- دخترم بانمکه چه نازی داره والله۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- آهنگ عکس میزاری رو به را مردم شدن زابرا۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- اهنگ من برایت از تمام ارزوهایت گذشتم۱۳۹۹/۱۰/۲۳
- یک نمونه از تسلیم پیامبران الهی در برابر دستورات خداوند نهم۱۳۹۹/۱۰/۲۲
- اعتماد و باور قلبی کامل به یک موضوع و یا حقیقت را چه میگوییم۱۳۹۹/۱۰/۲۲
- از نظم شگفت انگیز جهان و مخلوقات چه نتیجه ای میگیریم با جواب۱۳۹۹/۱۰/۲۲
- فرشتگان در بیت المقدس چه مژده ای به حضرت مریم دادند هدیه پنجم۱۳۹۹/۱۰/۲۲
مطالب تصادفی
- مایع غلیظ اطراف سلول چه نام دارد۱۳۹۹/۱۰/۱۷
- اهنگ ترکیه ای قوربان اولوروم من سانا۱۳۹۹/۱۰/۲۱
- اهنگ گریه ابغوره من اونجا بودم ریمیکس۱۳۹۹/۱۰/۲۱
- به چه وسیله ای میتوان از صفات رذیله اخلاقی رهایی یافت۱۳۹۹/۱۰/۱۸
- اللهم اغفر للمؤمنين والمؤمنات والمسلمين والمسلمات الاحياء منهم۱۳۹۹/۱۰/۱۸
- دانلود اهنگ به خاطرت میام این همه راهو مجتبی دربیدی۱۳۹۹/۱۰/۱۹
- دانلود آهنگ با همه خوبن و با من نه۱۳۹۹/۱۰/۱۹
- به اتم های یک عنصر که تعداد نوترون متفاوت دارند چه میگویند۱۳۹۹/۱۰/۲۰
- به وسایلی که مردم و کالاها را جابجا میکنند چه میگویند۱۳۹۹/۱۰/۲۴
- دانلود اهنگ همه میگن پسر بدی خوب همه تو اشتباهن۱۳۹۹/۱۰/۲۲
- اهنگ تو تازه عروس من با صدای بچه ریمیکس۱۳۹۹/۱۰/۲۰
- دانلود آهنگ نه نه نه چه غلطی کردم من ریمیکس۱۳۹۹/۱۰/۱۹
- دانلود اهنگ کبوتر دبیرستانی من مجید حسینی۱۳۹۹/۱۰/۱۸
- مثل گندم نمای جو فروش مباش یعنی چه؟۱۳۹۹/۱۰/۲۲
- اهنگ مازندرانی ای جانا ای یارا۱۳۹۹/۱۰/۱۸
- دانلود آهنگ آرزو کردم تورا شاید که سهمم باشی۱۳۹۹/۱۰/۱۶
- جک های خنده دار در حد مرگ۱۳۹۹/۱۰/۱۹
- دانلود اهنگ میخوام عشقمو پس بگیرم۱۳۹۹/۱۰/۱۹
- تو دلت سنگ شده نبودی اصلا این مدلی۱۳۹۹/۱۰/۱۹
- اهنگ یکمی لجبازی کلی مهربونی۱۳۹۹/۱۰/۱۹